چکیده:
پژوهش حاضر به مطالعه و بررسی مقایسه ای نقش نخبگان سیاسی در جهت گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد می پردازد. از آن جایی که سیاست خارجی موفق کلید رشد و پیشرفت یک کشور می باشد و سیاست خارجی هر کشوری توسط نخبگان آن جامعه طرح ریزی می شود و بنابراین شاه کلید اصلی پیشرفت، در دست نخبگان یک جامعه و در رأس آنان در دست نخبگان فعال در بخش سیاست خارجی می باشد. و هم چنین می توان گفت تضاد اصلی در جامعه نه میان مردم و نخبگان بلکه میان خود نخبگان است. از این رو بسته به نوع نخبگانی که حکومت را در دست دارند و سیستم حکومت را شکل می دهند، تصمیمات و جهت گیری های هر نظام و حکومتی فرق می نماید.در دولت های هشتم و نهم به ترتیب با دو جهت گیری تدافعی و تهاجمی در سیاست خارجی مواجه هستیم. در طراحی هر جهت گیری سیاست خارجی در هر یک از دولت ها، تعداد نخبگان سیاسی باید مشخص گردد.از این رو محقق در این پژوهش می خواهد بدور از سلیقه ی سیاسی و نظر شخصی به مقایسه ی نقش نخبگان در جهت گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بپردازد. هدف کلی از این پژوهش شناسایی میزان نقش نخبگان سیاسی در جهت گیری سیاست خارجی و به عبارت دیگر از آنجا که جهت گیری سیاست خارجی دولت هشتم و نهم تفاوت ماهوی با هم دارند، باید مشخص نمود نقش هر کدام از نخبگان در طراحی جهت گیری سیاست خارجی چه مقدار بوده است.سؤال اصلی محقق اینست: نقش نخبگان ابزاری و غیر ابزاری (فکری) در تعیین جهت گیری سیاست خارجی چه مقدار است و در هر یک از دو دولت مزبور، در تعیین جهت گیری سیاست خارجی کدام نخبگان نقش بیشتری را ایفا کرده اند؟
فرضیه ی محوری در این پژوهش بر این اصل بنا شده است که: « به نظر می رسد نقش نخبگان غیر ابزاری (فکری) در تعیین جهت گیری سیاست خارجی دولت هفتم وهشتم بیش از دولت نهم و دهم است و هم چنین نخبگان ابزاری وزارت امور خارجه، دولت هفتم و هشتم، بیشتر از طیف تحصیل کردگان اروپایی هستند و گرایش بیشتری به غرب دارند. نخبگان ابزاری دولت نهم و دهم، بیشتر طیف تحصیل کردگان شرقی (هند_ایران) هستند.اهمیت این پژوهش در این است که جنبه ی نوآوری دارد و تاکنون چنین مقایسه ای صورت نگرفته است.
واژه های کلیدی:سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران_ نخبگان سیاسی (نخبگان فکری_ نخبگان ابزاری)
مقدمه
سیاست خارجی هر کشوری زمانی می تواند در عرصه ی بین المللی از کارایی و مشروعیت لازم برخوردار باشد که ضمن تعادل با محیط داخلی؛ در جهت میل به منافع ملی شکل گرفته و تنظیم شود. این امر زمانی میسر است که منافع ملی دقیقا شناخته و تعریف شوند. کشورهایی که در عرصه ی بین المللی و سیاست خارجی موفق هستند همگی منافع ملی خود را کاملا مشخص کرده اند و آن ها را برای خویش تعریف نمو ده اند. آن ها می دانند بر چه اصول از سیاست خارجی خود نباید معامله کنند و یا می توان گفت به درستی خطوط قرمز خویش را می شناسند و باز می دانند در مورد کدام مؤلفه ها می توانند انعطاف پذیری استراتژیک از خود نشان دهند.
اما موضوعی که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شاهدش بوده ایم: جهت گیری های متفاوت سیاست خارجی دولت ها نسبت به یکدیگر است؛ شاید این همه تفاوت در جهت گیری و تفاوت در تعریف منافع ملی برای دستگاه دیپلماسی ما خوش یُمن نباشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، شاهد پنج خرده گفتمان در بطن گفتمان انقلاب اسلامی بوده ایم در این پژوهش ابتدا به بررسی دو خرده گفتمان اصلاح طلب جامعه محور و اصول گرای عدالت پرور و سپس به بررسی نقش نخبگان در طراحی این جهت گیری ها می پردازیم.
برای دانلود متن کامل پایان نامه اینجا کلیک کنید